جوهر دموکراسی
در دو قسمت پیشین در باره لزوم پرداختن به موضوع مردم سالاری دینی و چیستی دموکراسی مطالبی بیان گردید در این بخش سعی خواهم کرد به جوهر دموکراسی بپردازم.
به همین منظور ابتدا اندکی در باره مفهوم رهبری بر خویش در قسمت دوم نیز درباره آن سخن گفتم بیان می کنم تا درک جوهره دموکراسی برای ما راحت تر باشد.برخی بر این باورند که انسان زمانی می تواند از حکومت بر خود بهر بگیرد که تحت رهبری و حکومت فرد یا سازمان دیگری نباشد. و بتواند برای رسید به اهدافی که برای خود در نظر گرفته است، خود برنامه ریزی کرده و ابزار دستیابی به آنها را خود برگزیند. اما در عمل به نظر می رسد که این کار شدنی نمی باشد. مشکل کجاست؟ چه مانعی سر راه حکومت فرد بر خود وجود دارد؟ شاید بتوان این مشکل را با توجه به معنای حکومت و ویژگی های آن دریافت.
دقت در امر حکومت این موضوع را روشن می نماید که فعل حکومت معنایی دوگانه را بر ذهن متبادر می کند، اول تسلط داشتن و دوم اجبار به اطاعت. می بینید که همین خصلت دوگانه دو پاره ی دیگری را شکل می دهد، تحت عنوان فرمانروایان و فرمانبرداران. اما این تمام مجرا نیست چرا که در مفهوم عمیق تر حکومت را به برنامه ریزی هدف ها و جهت بخشیدن به فرمانبرداران یا همان عموم مردم بکار برده اند. این سخن به این معناست که اگر چه حکمرانی و پذیرش حکومت به معنای اداری حکومت، میتواند مورد پذیرش باشد و قابل اجرا. اما در معنای دقیق تر هرکسی که بر جامعه حکومت می کند در واقع دارد آن را رهبری و راهنمایی می کند. بنا براین حکومت تا آن زمان که در معنای اداری آن به کار گرفته شود، از تعارض میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان حکایت می نماید. به عبارت دیگر با این نگاه به حکومت، برخی افراد محکوم هستند حکومت بخشی دیگر را بپذیرند و به تصمیمات آنها گردن نهند. ولی در نگاه دوم که حکومت به تعیین خط مشی ها می پردازد، افراد جامعه با عنایت به مشارکت ارشادی خود در تصمیمات دولت ها می توانند در فرایند تعیین سیاست ها و خط مشی ها دخالت کرده و به صورت گروهی جامعه را رهبری نمایند. این امرگرچه ممکن است در واقع اتفاق نیفتد ولی در اصل این امکان برای همه مردم وجود دارد که با عنایت به قوه ارشادی مشارکت سیاسی در فرایند رهبری مشارکت نمایند. که تحقق این موضوع می تواند به حکومت مردم بر مردم موجب شود.
پس از بیان مطالب بالا سعی خواهم کرد وارد بحث جوهر دموکراسی شوم و در راستای تبیین آن تلاش نمایم. اگر بپذیریم که دموکراسی یک حکومت با ساز و کار جمعی است باید برای درک جوهر و ماهیت آن، این نوع از حکومت را از سایر انواع حکومت ها جدا نمود و سپس به بررسی آن پرداخت در اولین قدم از این راه پر پیچ و خم به نظر می رسد که ارایه مفهومی درست از عبارات جمع و جمعی باشد. جمع و اجتماع از چنان مفهوم وسیع و دامنه داری برخوردار است که پرداختن به آن شاید چند شماره از یادداشت های مرا به خود اختصاص دهد امیدوارم که بخت یار باشد و بتوانم به این مهم دست یابم. اما اینک به اختصار بسنده خواهم کرد. ابتدا باید این مطلب را بیان کنم که نمی توان برای انواع و تعداد اجتماعات بشری حدی مشخص نمود. چرا که شکل گیری اجتماعات بشری بر اساس مقاصد تشکیل و وسعت می تواند از پیش پا افتاده ترین تا عالی ترین و از کوچک ترین تا بزرگترین اجتماعات را در بر بگیرد. به نحوی که نمی توان برای برخی از آنها حتی مرز جغرافیایی تعیین نمود. به عنوان مثال اجتماعاتی با نیات نیکوکارانه می تواند به صورت فرامرزی، گسترده و بر پایه یک مقصد متعالی شکل گیرد و مردمانی فراوان از جوامع مختلف در آن عضو باشند. زوگذری و یا پایایی مقاصد خود بحثی دیگر در تشکیل اجتماعت بشمار می رود. با بیان موارد فوق می خواهم به این نکته بپردازم که در امر دموکراسی و اجتماعی که قابلیت شکل گیری مردم سالاری در آن وجود دارد، نباید فقط به دولت های ملی نظر داشت و می توان دامنه شکلی گیر اجتماعات دموکراتیک را بر اساس دلبستگی ها و وابستگی های مشترک به صورت موسع و مضییق تعریف و تحدید نمود. البته باید توجه داشت که این امر نباید این وهم را به ذهن ما وارد نماید که اجتماعات با قابلیت ها و علایق متفاوت نمب توانند به صورت غیر دموکراتیک اداره شوند. بلکه اصولا دموکراسی باید بتواند جوامع دارای تعدد آراء را به گونه ای مناسب اداره نماید. چرا که دموکراسی حکومت مردم بر خود است و این امر در هر اجتماعی قابل تحقق می باشد. این سخن گزافه نیست چرا که در سطور پیشین با اشاره به مشارکت ارشادی مردم در امر تعیین خط مشی ها و سیاست ها در حکومت دموکراتیک سعی کریم این مطلب را جا بیاندازم که وقتی آحاد یک جامعه بتوانند در تعیین خط مشی های حکومت ها دخالت نمایند، به درجه ای از خود مدیری دست یافته اند که در سایه آن می توانند اهداف خود را تعیین و ابزارهای رسیدن به ان را انتخاب نمایند. تحقق این امر البته تحقق مشارکت گسترده مردم در حکومت را فراهم می نماید. از بررسی مفهوم دموکراسی به معنای حکومت مردم بر مردم و پس از نگاهی گذرا به مفهوم اجتماع این سوال پیش می آید که تعیین خط مشی برای یک اجتماع چه می تواند باشد و چگونه تحقق می یابد؟ توجه به شرایط جامعه بشری و خصایص اجتماعات بیانگر این موضوع است که تعیین خط مشی برای کل اجتماع امری نیست که بتوان یک بار برای همیشه آن ها را تعیین کرده و پرونده آن را بست. چرا که اجتماعات همیشه در حال شدن بوده و به بازسازی و باز تولید نیازها و تصمیمات جدید می باشند. همین امر موجب می شود تا برای اداره یک اجتماع، توجه به خواسته ها، به صورت مداوم مد نظر تصمیم گیران قرار گیرد. همین امر و با عنایت به خود مدیری حاصله از مشارکت ارشادی در اتخاذ تصمیمات، لزوم گزینش تصمیمات مهم و یا با اهمیت کمتر را ضروری می سازد. و این چرخه یعنی گرفتن تصمیمات در باره نیازهای خود ساخته اجتماع مفهوم مشارکت اجتماع در حکومت بر خود را روشن می نماید. و آن را قابل لمس می سازد. اینک که بحث از اتخاذ تصمیم گردید، می خواهم این پرسش را مطرح کنم: مهمترین تصمیمات کدامند؟ آیا می توانیم تصمیماتی را مهمترین تصمیمات بدانیم که ضرورت دارد همه اعضای جامعه به آن رای بدهند بدانیم؟ یا به عبارت دیگر مهمترین تصمیمات را تصمیماتی بدانیم که همه مردم درباره آن ها حق رای داشته باشند مهمترین تصمیمات بدانیم؟ شاید بتوان این شاخص را که مهمترین تصمیمات آن هایی هستند که بر همه مردم اثر می گذارد را به عنوان معیار تصمیمات مهم مورد پذیرش قرار داد، اما همین شاخص سوالی را در برابر ما قرار می دهد که پاسخ به آن ماهیتی کلی نداشته و رسیدن به یک الگوی واحد را با مشکل مواجه می سازد. سوال این است که آن تصمیماتی که همه مردم را تحت تاثیر قرار می دهند کدامند؟ یکی از دلایل عدم توافق بر سر این مسأله شاید به مقاصد تشکیل اجتماعات باز گردد. به این معنا که اگر قرار باشد اهداف بزرگ تحقق یابند، چه حوزه ای از فعالیت ها باید تحت تسلط جمعی قرار گیرد؟ مشاهده می فرمایید که همین پرسش تا چه حد می تواند جدال بر انگیز و مناقشه آمیز باشد. که البته این یادداشت نیازی به ارایه پاسخ به آن را ندارد. حال که مسایل فوق مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که چه مواردی در ایجاد یک حکومت یا اجتماع دموکراتیک موثر هستند، می خواهم جوهر دموکراسی را در قالب یک تعریف بیان کنم و در ادامه یادداشت های خود این تعریف را هرچه بیشتر تبیین کنم. لذا دموکراسی را حکومتی جمعی میدانم که در آن اعضای اجتماع از جنبه های مختلف و به روش های مستقیم و غیر مستقیم، در اتخاذ تصمیماتی که به همه آن ها ارتباط پیدا می کند، مشارکت کرده و یا از امکان مشارکت برخوردار می باشند. امیدوارم از این طریق بتوان به نگاهی جامع در باره دموکراسی دست یافت. به همین منظور در یادداشت بعدی سعی خواهم کرد، ابعاد دموکراسی را از منظر مشارکت مورد تحلیل قرار دهم تا هم به مفهوم روشنتری از مردم سالاری دست بیابم و هم مشخص کنم چه حدی از مشارکت می تواند تحقق دموکراسی را تضمین نماید.
سید کمال الدین تفریشی