مردم سالاری دینی چیستی و چرایی
اصطلاح مردم سالاری که برخی از محققین و اندیشمندان آن را به عنوان معادلی برای واژه سیاسی ریشه دار دموکراسی بکار می بردند، در دهه های اخیر در ایران با یک ترکیب خاص، یعنی مردم سالاری دینی مورد استفاده سیاستمداران، حاکمان و عالمان علم سیاست قرار گرفته است. از دیدگاه برخی از این افراد، مردم سالاری دینی به عنوان مدل جدیدی از دموکراسی در تلاش است، ضمن پیوند میان ارزشهای انسانی و الهی، جامعه بشری را به سمت سعادت رهنمون گردد.اما و برخی دیگر خلاف آن را مدنظر داشته و دین یا دموکراسی را برای به دست یابی به سعادت کافی می دانند.
با عنایت به مطالب پیش گفته سعی خواهد شد در سلسله نوشتاریی موضوع مورد بحث، موشکافی شده و شرایط، امکانات و راههای نزدیکی و یا دوری مردم سالاری و دین بررسی گردد.
ایده نوشتن این سلسه مقالات، در پی شکل گیری این دغدغه که حکومت مناسب برای جامعه بهتر است یا حکومت متناسب، در ذهن نگارنده نقش بست و امید است با مدد الهی بتوانم در پرورش و ارایه ما فی الضمیر خود توفیق یابم.
در اولین گام باید نظر خوانندگان را به این امر جلب نمایم. در دنیای مدرن، دموکراسی به عنوان برترین آرمان و واقعیت سیاسی، مورد توجه قرار گرفته و از سوی موافق و مخالف مورد ستایش و تکریم قرار می گیرد.
شاهد این مثال را می توان در انواع مختلف و گاهاً متضاد دموکراسی های شکل گرفته در جهان جستجو نمود که طیف آن از دموکراسی کانتونی در سوییس به عنوان نزدیک ترین نوع به مدل اصلی دموکراسی و دموکراسی آنتی، تا سوسیال دموکراسی ها و حتی حکومت های تمامیت خواه را در بر می گیرد.
همین امر در بدو کار نشان می دهد که دموکراسی و یا مردم سالاری از چه آشفتگی لفظی و معنوی رنج می برد و تبیین آن چه کار دشواری است. اما شاید بتوان گفت رنجی که به سبب از دست دادن معنای واقعی خود، تحمل می کند، بسی دردناک تر از قرار گرفتن در کنار ایسم های گوناگون و یا نادیده گرفتن برخی اصول آن از سوی سیاستمداران و حاکمان می باشد.
درست است که این فاجعه عظیم که دامان دموکراسی را فرا گرفته است آن را در جهان واقع به شیری بی یال و دم و اشکم تبدیل نموده است، اما باید دقت نمود که اصل ماجرا، این است که مردم سالاری، نوعی فلسفه سیاسی است که برای دستیابی به حکومت خوب تعریف شده و اصول و قواعد آن، که در آینده و در شماره های دیگر این مقاله مشخص خواهد شد- زیبنده عنوان دموکراسی است. به مورد فوق باید، جنس منعطف دموکراسی را، هم به لفظ و هم به معنا، اضافه نمود. چرا که این واژه یا فلسفه سیاسی مذکور از این قابلیت برخوردار است که بر موارد مختلف بار گشته و آنها را مورد اشاره قرار دهد و یا بتواند شاخصه ها، عناوین، دیدگاه ها و مکاتب دیگر هم پوشانی داشته باشد. این موارد به ما یادآوری می کندکه بحث دین و البته مردم سالاری دینی نیز با مشکلاتی این چنینی دست و پنجه نرم می کند. همین امر نگارنده را ناگریز خواهد نمود که توضیحی مناسب از دموکراسی دینی را درک و ارایه نماید. تا از این رهگذر و با پرهیز از بی راهه ها، کج راهه ها، ارزیابی درست و قابل فهمی از مردم سالاری دینی را در اختیار خواننده قرار دهد.
معتقدم از ایجا که واژه مورد بحث، از ترکیب مردم سالاری و دینی تشکیل شده ، بهتر است، ابتدا به توضیح دموکراسی، سپس دین و در نهایت مردم سالاری دینی بپردازیم. اگرچه این امر موجب طولانی شدن بحث خواهد شد، و زمانی قابل توجه را به خود اختصاص دهد، اما چه باک که جهان از گذشته هایی نامعلوم بوده و تا آینده ای نامعلوم ادامه خواهد یافت.
این سخن بدان معنا نیست که قصد دارم بحر طویلی در زمینه مردم سالاری دینی ارایه کنم و یا قصد ندارم کار را به اتمام برسانم، اما معتقدم که کار درست حاصل دقت نظر و توجه به تمام جوانب و زوایا، در حد مقدورات است.
در این متن سعی خواهم نمود ضمن تبیین واقعی مردم سالاری دینی، چیستی یا ماهیت آن را مشخص کرده، پیشفرضهای آن را بیان کنم، ابزارهای آن را برشمرده، شرایط لازم برای کامیابی آن را توضیح دهم و در خاتمه ضمن ارایه دلایلی برای دفاع ازآن، چشم اندازی از آینده را برای خوانندگان روشن نمایم.
البته لازم می دانم چند نکته را به خود و خوانندگان عزیز گوشزد نمایم:
- در باب میزان دقت و درستی موضوعی به این گستردگی، باید توقعی معقول داشت چرا که این بحث نه در عرصه سیاست عملی، بلکه در حوزه فلسفه سیاسی شکل گرفته است. که می تواند ضمن دست یابی به نتایجی درست و قابل اعتماد، میزانی از ابهام و عدم قطعیت را موجب گردد. اما این امر نباید انسان را از پی گیری صحیح و دقیق موضوع نا امید سازد.
- در نگرش فلسفی به موضوع مردم سالاری دینی این تلاش خواهد شد، علایق و نظرات نویسنده در امر، تاثیر نگذارد. چرا که به نظر نگارنده فهم کامل موضوع، خود به دست یابی به نتیجه ای صادقانه و عالمانه منجر خواهد شد.
- کار پیش رو محلی است که مجالی برای یکجانبه نگری، کج اندیشی و شاید مطلق گویی نیست. چرا که سنت ها و فلسفه های گوناگونی تا کنون به حیات فلسفی جهان کمک نموده اند که این کمک ها، فلسفه سیاسی مردم سالاری دینی را نیز وامدار خود کرده است. به نحوی که می توان مدعی بود که این نگرش ملک طلق کسی نبوده و مکاتب فکری، فلسفی و دینی در این حوزه به تولید دانش و نظر مبادرت نموده اند.
- نمی خواهم در این سلسله مقالات کلی نمایی کنم و یا مدعی گردم که دقیق ترین نوع از مردم سالاری دینی را ارایه خواهم کرد. چرا که کسی را چنین استحقاقی نیست که در این حوزه، صاحب آخرین حرف باشد. بدعتهای دیگر دموکراسی، دین و حکومت مبتنی به آنها در طول حیات خود مدیون اشخاص و اندیشمندان فراوانی بوده اند. اما تلاش خواهم کرد در حد بضاعت قدمی در راه توضیح و یا رشد آن بردارم . البته در این راه بر امکان بروز خطا و حرکت در مسیر نادرست اذعان دارم.
- معتقدم هیچ اعتقادی نباید از بازنگری انتقادی و اصلاح زوایه و پرورش فواید خود غافل باشد. لذا امیدوارم بتوانم با نگاهی دقیق موضوع را با بالاترین حد از شناخت، در معرض قرار داده و آن را به مرزهای یقین نزدیک نماییم.
همانگونه که پیش از این بیان شد در شماره های بعدی مفاهیم دموکراسی، دین و مردم سالاری دینی با هدف دست یابی به ماهیت، پیش فرضها، ابزار کامیابی، دلایل دفاعی و ارایه چشم انداز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
به همین منظور در شماره های آتی تا حد امکان بحث مردم سالاری به عنوان اولین جزء از ترکیب مردم سالاری دینی در اختیار خوانندگان عزیز قرار خواهد گرفت.
سید کمال الدین تفرشی