خانه | مقالات | مدیر موفق و اثرگذار و نقش آن در سلامت اداری ومبارزه با فساد درنهاد یا سازمان های رسمی و غیر رسمی

مدیر موفق و اثرگذار و نقش آن در سلامت اداری ومبارزه با فساد درنهاد یا سازمان های رسمی و غیر رسمی

مدیر موفق و اثرگذار و نقش آن در سلامت اداری ومبارزه با فساد درنهاد یا سازمان های رسمی و غیر رسمی

به دفعات شنیده اید که ظهورسازمان های اجتماعی«رسمی وغیررسمی» حوزه خود را بین جمعیّت های مختلف گسترده وگسترش روزافزون آنها یکی ازخصیصه های بارز تمدن بشری است وبا توجه به عوامل گوناگونِ مکانی و زمانی و ویژگی ها ونیازهای هرجامعه هر روز برتکامل وتوسعه این سازمان ها افزوده می شود، ازاینرو مدیریت اهمیّت ویژه ای پیدا کرده است. بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است. مدیران امروزی با طیف های مختلفی رو به رو هستندکه ممکن است متعلق به محل ها، اقوام وفرهنگ های مختلفی باشند وسوابق وگذشته های متفاوتی با هم داشته باشند. مدیریت، فرآیند بکارگیری مؤثر وکارآمد منابع مادی وانسانی دربرنامه ریزی، سازماندهی وبسیج منابع وامکانات، هدایت وکنترل(نظارت)است که برای دستیابی به اهداف سازمان یا نهاد وبراساس نظام ارزشی مورد قبولشان صورت می گیرد.

بخشی ازمدیریت را می توان ازطریق آموزش فرا گرفت وبخشی دیگر را ضمن کارباید آموخت. در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود، علم مدیریت است وبخشی را که موجب به کار بستن اندوخته ها درشرایط گوناگون می شود، هنرمدیریت می نامند.به عبارتی مختصر«علم، دانستن است وهنر، توانستن، ومهم نیست که چه مدرکی دارید مهم اینست که چه درکی دارید.»

تشکیل یک تیم کاری موفق ازجمله مهارت های با ارزشی است که مدیران در پی کسب آن هستند. برای انتخاب کارکنان و مدیران میانی لازم است بدانیم افراد مورد نظرضمن توان همراهی، آیا قابلیّت کاربه صورت گروهی را دارند یا خیر.

برای رسیدن به هدفی مقدس شیوه انجام آن عمل نیز ازاهمیّت ویژه ای برخوردار است و به بیانی دیگر اگر برای رسیدن به هدفی مقدس از روش و وسیله ای که خارج ازاصول اخلاقی وغیرقانونی است استفاده شود دیگرآن هدف هم مقدس نیست بلکه منحرف شده است. پس اگرکیفیّت کاربرایتان مهم است حتماً شایسته ترین وبهترین ها را که مهارت های اجتماعی، شخصیّت وانگیزه و قدرت ذهنی لازم برای حل مشکلات وتحلیل مسائل را داشته باشند و متعهد به اصول ودست پاک باشند را درتیم کاری خود جمع کنید هرچند هزینه آور وگران باشد، چرا که ازطریق آنها قطعاً می توانید بیشترین و بهترین بازده را داشته باشید.

هرمدیری با توجه به نوع کارِسطح سازمان وشرایط محیطی به درجاتی ازمهارت ها ی مدیری نیاز دارد. یکی از موفقیّت های مدیرآن است که با بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکریا مفهوم جدید ازخود خلاقیّت نشان دهد، چراکه تداوم حیات یک نهاد یا سازمان دائماً به بازسازی، آموزش وبهبود روش ها بستگی دارد. لذا اگرکار را به عنوان تفریح نگاه کنید، زندگی لذت بخش خواهد شد واگرصرفاً به عنوان انجام وظیفه باشد، زندگی شبیه به بردگی است.

هرانسان مدیر یا غیرمدیری درصورت آزاد سازی ذهن از پیش فرض ها والگو های ذهنی، می تواند درمدت کوتاهی از استعداد وخلاقیّت وبکارگیریِ فکرهای نو برخوردارباشد، بنابراین نباید خلاقیّت فقط درانحصار مدیران باشد. باید اجازه داد تا تمام کسانی که درتصمیم سازی وتصمیم گیری شرکت دارند نظرات وپیشنهادهای خود را ارائه و ازعوامل بازدارنده ظهورآن جلوگیری گردد.

کارکنان یک نهاد، تقریباً با میزان کاریِ حداقل ۲۰ الی۳۰ درصد توانایی یشان می توانند شغل خود را حفظ و ازکار، بی کار نشوند، درحالی که اگرکارکنان انگیزه کاری بیشتری داشته باشند، تقریباً با ۸۰ تا ۹۰ درصد توانایی خود کارمی کنند. مدیر مؤفق ومؤثر با استفاده ازامکانات مدیری باید به عنوان یک مربی بتواند کارکنان را از اضطراب حفظ وبه آنان کمک کند تا انگیزه های درونی خود را بشناسند وحداکثر توانایی های افراد را به کاربگیرد واگر بتواند از روی شخصیّت ایشان به مهارت های آنها پی ببرد وکارها را بر حسب انگیزه هر فرد به او واگذار کند، مطمئن باشد که کارها به خوبی انجام خواهد شد.

برای موفقیّت یک نهاد یا سازمان چگونه باید مدیریت کرد ؟

توانایی های ذاتی واکتسابی معینی برای رسیدن به موفقیّت وحل مسائل لازم است. یک سازمان یا نهاد موفق، نگرش و انگیزه های معینی دارد. همیشه توانایی های افراد نیست که برای ایشان موفقیّت می آورد بلکه دراثربخشی و نتیجه کار، پاداش های سازمانی(حقوق و مزایای مناسب، اضافه حقوق، توجه به وضعیّت معیشتی و رفاه کارکنان، ارتقاء و…) وجو سازمانی برانگیزه وانگیزش اعضاء تیم کاری اثرگذار است. بررسی میزان موفقیت مدیران ومؤثربودن هرنهاد یا سازمان بر اساس دیدگاه ها و معیارهای سازمانی صورت می گیرد. اگر به گونه ای عمل شود که به کارکنان با ویژگی های از پیش گفته اجازه دهید در زمینه مورد علاقه شان فعالیّت کنند هیچ گاه با مشکل مواجه نخواهید بود.

مدیری باش که در چارچوب اخلاق به زیر دستانت احترام بگذاری و به کمک الهی وحمایت افرادی از کارکنان ومردم که عدالت و انصاف را قدرمی دانند تکیه کنی، امّا هیچ موقع نگذار ترحم و سازش جلوی اجرای قوانین را بگیرد.

برنامه ریزی

هنگامی که انسان درمسیر رشد عقلانی خود به ضرورت برنامه ریزی در زندگی خود پی ببرد، آن را در نظام های اجتماعی به عنوان ابزاری درخدمت مدیریت و راه بری سازمان، مورد توجه قرارمی دهد. فلسفۀ برنامه ریزی منظم و مداوم به عنوان یک نگرش و راه زندگی که متضمن تعهد به عمل برمبنای اندیشه، تفکر وعزم راسخ می باشد، بخش انکار ناپذیرمدیریت است.

امروزه می بینیم که ساختار وجودی سازمان ها پیچیده، فربه وکُند گشته ونارضایتی ها را افزایش می دهد وسلامت اداری را تهدید می کند. افرادی که به نحوی یا به وظایف خود به خوبی مسلط نبوده یا کسانی که به خوبی با ترکیب سازمان تطابق نداشته وبه هرترتیب درتیم باقی می مانند و یا از مدیریت لایقی برخوردارنمی باشند، به گونه ای کارها را انجام می دهند که نتیجه مطلوبی به دنبال نداشته ومدیران را آگاهانه یا ناآگاهانه، جبراً درگیرِ روزمرگی، جلسات پی در پی و درمسیرتلاش های فیزیکی وانجام کارقرارمی دهند وفرصت تفکر وبرنامه ریزی را از ایشان سلب می کنند، درحالی که باید قبل از تلاش فیزیکی یا انجام کار، تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت داده شود. بنابراین ضرورت برنامه ریزی برای رسیدن به جزئی ترین اهداف یک سازمان، یک واقعیت انکارناپذیر است. مدیران وکارکنان جملگی درمحیطی متحول فعالیت می کنند و برای رسیدن به اهداف سازمانی بدون برنامه ریزی های دقیق وبهبود روش ها، نمی توانند به حیات کاری خود تداوم ببخشند.

مدیر می بایست دربرنامه ریزی های خود زمانی را با مدیران میانی وکارکنان وقسمتی را با مردم اختصاص بدهد تا از دیدارش محروم نباشند، چرا که محرومیّت دیدار رعیت واعضای تیم کاری با سرپرستان ومدیران برای اندکی خواص «دانسته یا ندانسته» ایجاد رانت خواهد کرد.

سازماندهی و تقسیم کار

سازماندهی، فرآیندی است به منظورتحقق اهداف سازمان که طی آن تقسیم کارمیان افراد وتیم های کاری و هماهنگی میان آنان، صورت می گیرد. انسان طبیعتاً کنجکاو وبا حواس پنجگانۀ خود به جستجو دردنیای اطرافش پرداخته وتلاش می کند تا مشاهداتش را در قالب های منسجم نظم ببخشد. انسان امروزی نه تنها بیشترین اوقات روزش را به همکاری در تلاش های گروهی می گذراند بلکه باقیمانده وقتش را قسمتی به جامعه کوچک خانواده خود، تماشای تلویزیون، مطالعه یا به مجامع عمومی سپری می کند. نظریه پردازان سازمان ازحوزه های مختلف مانند مدیریت، روانشناسی، جامعه شناسی، فنی ومهندسی، علوم سیاسی، اقتصادی و… پدید آمده اند که هریک چیزهایی براین متون افزوده اند.

سازمان های رسمی که به طورقانونی تصویب  وبنیانگذاری شده اند، درآن تعداد مشاغل، حدود وظایف و اختیارات و چگونگی انجام آن مشخص شده است. درسازمان رسمی ، مدیر، روابط سازمانی را به طورمکتوب و به کمک نمودار با دقّت هر چه بیشتر برای کارکنان تشریح می کند. ازآسیب های شایع ناکارآمدی سازمان یا تیم کاری را می توان برخورد سلیقه ای مدیرکه با سفارشات غیرمتعارف یا تلقین اطرافیان یا تشخیص غلط خود به طور رسمی یا غیر رسمی تغییراتی را که مورد نیاز نمی باشد، انجام می دهد و مسیر رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده را منحرف می سازد، نام برد.

ازگام های مؤثر در ارتقای سلامت نظام اداری ومقابله با فساد منتهی به موفقیّت یک سازمان این است که؛ سعی کنید حق را بر باطل غالب ومدیران را از میان کارکنانی شایسته، متعهد، با تجربه ومسلط به امور محوله که سابقه درخشانی نیز دارند انتخاب کنید.

با وجود اینکه مدیریت در راه بری هرنهاد یا سازمانی فرآیند مشابهی دارد، اما از لحاظ برخی ویژگی ها تفاوت هایی بین انواع مدیریت می‌توان مشاهده کرد. روشن است با وجود اینکه همه مدیران امر راه بری وهدایت گروهی بزرگ یا کوچک را برای رسیدن به اهدافی معین برعهده دارند، این روند را با شیوه‌های مختلفی ممکن است پیش ببرند که هر یک از این شیوه‌ها به عنوان یک سبک مدیریتی خاص طبقه بندی می‌شوند.

مدیرانی که با ایجاد تعادل از راه برانگیختن عواطف واحساسات براعضای تیم کاری خود اثرمعنوی ‌می گذارند وآنان را به حرکت وا می دارند وایشان را با اطلاعات جزئی سردرگم نمی کنند وآنها را با خود همسو می‌کنند تا از بحران ها رها نمایند، به عقیده پیروانشان دارای استعدادهای درونی فوق العاده هستند وبرای کارکنان قابل اعتماد می‌ باشند. این مدیران، فرهمند وانتظاراتشان ازاعضای گروه زیاد ولی درعین حال واقع بینانه است. با رفتار خویش الگو یانمونه ایجاد می‌کنند و مورد تقلید پیروانشان قرارمی گیرند. این مدیران که درشغل خود بسیارموفق توصیف شده‌اند، به ندرت یافت می‌شوند.

مدیریت تحول گرا، تأکید بر فرآیند ایجاد وتقویت تعهد وسرسپردگی اعضاء به اهداف سازمان و تقویت آنان در رسیدن به این اهداف است. دراین فرآیند جاذبه شخصی لازم است ولی کافی نیست. به پیروان کمک می‌کند تا مسئولیت بیشتری برای پیشرفتشان بپذیرند. بطورخلاصه رهبران تحول گرا بر تقویت اعضای تیم کاری و پی گیری تغییرات سازمانی و رسمی سیستمها، فرآیندها وارزشهای جدید تأکید می‌کنند و درحقیقت کسانی که دنیا را تکان می‌دهند رهبران و مدیران تحول گرا هستند. این دسته از مدیران آزادی عمل بیشتری درکارشان دارند، زیردستان را به تحرک وا می‌دارند و برای نیل به اهداف به آنها الهام می‌بخشند وآنان را درباره اینکه هدف چگونه می‌تواند قابل دستیابی باشد تحریک می‌نمایند. مطالعات انجام گرفته درمورد مدیران اجرایی، نشان داده که مدیران تحول گرا نیز درشغل خود کارآمد ومؤفق توصیف شده‌اند.

مدیران انتصابی که ازطرف یک منبع خارجی مثل مدیر ارشد به سازمان تحمیل وانتخاب می‌شوند ومتضمن رفتار راه برانی هستند که برای هدایت وفعالیتِ زیردستان اختیاردارند واین قدرت را دارند که اگر زیر دستان وظایف خود را انجام ندادند و یا به خط مشی های این مدیران وفادارنماندند، آنها را تنبیه نمایند.این افراد طبیعتاً نفوذ وتأثیرگذاری عمیقی روی کارکنان خود نخواهند داشت ومسیر رسیدن سازمان را به اهداف مورد نظر با مانع روبروخواهند کرد.

برخی عوامل می‌توانند ازبیرون شیوه مدیریت را تحت تأثیرات مثبت ومنفی قراردهند. لازم است همواره چنین عواملی شناسایی وکوشش ها و روش های لازم برای پررنگ کردن عواملِ تأثیرگذارِمثبت و کمرنگ کردن عوامل تأثیرگذارِمنفی صورت بگیرد. این عوامل ممکن است با توجه به اهداف سازمان، شرایط محیطی کارِگروهی، بافت تیم کاری و… مربوط شود که به نوعی با منافع عمومی یا اشخاص وباندها گره خورده باشد.

مدیرزمانی می‌تواند کارآیی بالاتری داشته باشد که مشارکت و روابط بیشتری با اعضای تیم کاری خود درتمامی سطوح و مردم داشته باشد و برای ارتقای سلامت نظام اداری ومقابله با فساد، آزاد منشانه درمقابل افراد مستبد، صاحب منصبان فرصت طلب،کانون های قدرت وثروت وامثالهم قرارگرفته و با قانونگرایی به سفارشات غیراصولی ومنفعت طلبانه درانتصابات زیرمجموعه وانجام امور، توجه نداشته ومقررات قانونی وضابطه های سازمانی که با استناد به اجازه قانونی وضع شده اند را فصل الخطاب انجام وظایف خود بداند وهرچند تصمیم گیری نهایی ممکن است با اوباشد، به مشکلات مردم ومشورت خبرگان ونظرات کارشناسی توجه داشته و ارج قائل شود تا بهترین رأی و تصمیمات قاطع وعملی را بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرد واجراء کند وچنانچه فردی با ترکیب این تیم کاری تطابق ندارد اجازه داده نشود که در تیم باقی بماند، وگرنه عملکرد مجموعه کاری را با مشکل مواجه خواهد کرد.

مدیر باید بتواند کارها را برحسب دانش فنی، مهارت وانگیزه میان افراد تیم کاری یا سازمان تقسیم کند  و به خوبی ترکیب را کنترل وبدون سرزنش با کارکنان مهربان باشد وعملکرد آنان را مدام مرور ومطالعه کند و هر ازگاهی با اعضاء به صورت انفرادی صحبت کند تا متوجه اشکالات کارشود، دراین صورت ازعهده اجرای این وظیفه خطیر(مدیریت) برمی آید و درکنارآن قطعاً ازاقتدارمناسب وقدرت مدیریتی برخوردار وکارکنان رضایت شغلی بیشتری ازخود نشان می دهند و با احساس رضایت خاطر، تن به انجام وظایف می سپارند و بدین ترتیب رضایت بیشتری از طرف کارکنان ومردم را جلب خود می‌کند.

شخصیت های مستبد درفرآیند مدیریت و رهبری خود توجهی به نظرات وآراء زیردستان ندارند ومعمولاً تصمیم گیرنده اصلی خودشان هستند. درمقابل کوتاهی وخطاهای زیردستان سخت‌گیرهستند وممکن است شیوه‌های تنبیهی وتوبیخی بیشتری را برای کنترل عملکرد زیردستان مورد استفاده قراردهند. چنین شخصیت هایی درتعامل با ویژگی های قدرت طلبی نمود بیشتری پیدا می‌کند واعمال نفوذ بر اساس قدرت و تنبیه راموجب می‌شود. زیردستان معمولاً رضایت کمتری ازاین نوع شخصیت های مدیریتی نشان می‌دهند.

مدیرموفق واثرگذار فردی است خدمتگزار، کارآمد، صادق، پایبند اخلاق وقابل اعتماد که ازسطح بالای انرژی، تحمل دربرابرنقد سازنده وفشار، ثبات قدم، بلوغ عاطفی واعتماد به نفس برخورداراست. شخصیتی که از نظر عاطفی به بلوغ رسیده وبه خود ودیگران با محبّت وحیا احترام می‌گذارد ومیان اهداف شخصی وسازمانی تعامل ایجاد می‌کند و در موقعیت های نابسامان، آرام است، دارای مهارت های میان‌فردی خوبی است که به صورت درک روابط بین افراد و گروه ها، توجه به عقاید واحساسات دیگران وایجاد همبستگی ظاهرمی‌شود. نفوذ اوبر روی زیردستان نه بر اساس زور وتنبیه بلکه بر اساس شیوه‌های مناسب مدیریتی است که باحفظ رضایت وخشنودی کارکنان فعالیّت آنها را درجهت رسیدن به برنامه‌های سازمان با جدیّت هدایت می کند. زیردستان این دسته ازمدیران با وجود انجام وظایف سنگین احساس تعلق بیشتری به اهداف سازمان احساس می‌کنند وهم گانی زیادی با این برنامه‌ها نشان می‌دهند.

حفظ وارتقاء مدیران خدمتگزار، کارآمد وپایبند اخلاق که درعملکردهای خود با صحت وسلامت، امانت وصداقت رفتار نموده اند، به عنوان سرمایه های اصلی نهاد وسازمان از اصولی ترین وظایف برای ثبات مدیریت است که نوید بخش تحقق تلاش مضاعف وایجاد سلامت اداری ومبارزه با فساد درتیم کاری خواهد بود.

علیرضا عسگری

۶/۱۰/۱۳۹۳

دانلود مقاله

همچنین ببینید

پیام تبریک و سپاس بمناسمت مشارکت مردم در دور دوم انتخابات مجلس یازدهم

“تبریک و سپاس” امت غیور، مردان و زنان متعهد و بزرگوار حوزه انتخابیه شهرستان های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.