خانه | یادداشت هفته | مردم سالاری دینی چیستی و چرایی بخش دوم

مردم سالاری دینی چیستی و چرایی بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم سالاری دینی چیستی و چرایی

بخش دوم

چیستی دموکراسی

در اولین بخش از سلسله یادداشت های مردم سالاری دینی، چیستی و چرایی که حکم پیش گفتار و یا مقدمه ای کوتاه بر بحث دامنه دارمردم سالاری دینی می باشد، ضرورت و لزوم طرح و شرایط شکل گیری موضوع مورد اشاره قرار گرفت.

لذا در این بخش تلاش خواهم نمود برای آشنایی هر چه بیشتر با ماهیت دموکراسی به تعریف و تبیین چیستی دموکراسی همت گمارم.

تعریف دموکراسی به حکومتی که توسط مردم و یا به وسیله مردم اعمال می گردد، تعریفی است که از سوی بخش زیادی از نویسندگان مطرح شده و مورد تآیید تعداد بیشتری از آنان خواهد بود.

چرا که این امر با واژه شناسی آن نیز تطابق داشته و مورد تآکید قرار می گیرد. از دید افراد پیش گفته واژه دموکراسی از دو واژه دموس به معنای مردم و کراسی به معنای حکومت ایجاد شده و ریشه ای یونانی دارد. این سخن البته از سوی فیلسوفان و حاکمان باستان نیز مورد تآیید می باشد. چرا که پریکلس، سیاستمدار و جنگ سالار یونانی گفته بود: حکومت ما دموکراسی نامیده می شود چون اداره آن در دست افراد بسیاری است. و یا ارسطو در تعریف آن گفته است: حکومتی که اجازه شرکت همگان در امر حکومت را بدهد نظامی دموکراتیک می باشد.

در عصر مدرن نیز به بحث دموکراسی و چیستی آن توجه شده و آبراهام لینکلن آن را تحت عنوان حکومت مردم به وسیله مردم و برای مردم تعریف کرده است.

آنچه در این بخش مهم به نظر می رسد توجه به این امر می باشد که بن مایه و پایه های استدلالی همه این تعاریف این است که در دموکراسی مردم برخورد حکومت می کنند.

با دقت در این تعاریف این موضوع در ذهن متبادر می گردد که تعاریف مذکور تا چه حد به روشن شدن موضوع که همان چیستی دموکراسی است، کمک می نماید؟ به نظر من تعاریف مذکور خیلی در این حوزه موفق نبوده و نمی توانند روشنگر باشند.

دلیل این ادعا را شاید بتوان با این عبارات بیان نمود که تعاریف پیش گفته و یا سایر تعاریف کوتاه پیرامون دموکراسی به دلیل آنکه سعی دارند موضوعی بسیار مشکل را بیش از حد ساده بیان نمایند نمی توانند درکی صحیح و منطبق با واقعیت از موضوع دموکراسی را تبیین کنند.

به تعاریف پیش گفته تعاریف دیگری را می توان افزود که به همین عارضه گرفتارند و درکی ساده انگارانه را به مخاطب انتقال می دهند. تعاریفی چون حکومت بر پایه رضایت، فرمانروایی اکثریت، حکومت با حقوق برابر برای همه، حاکمیت خلق و…این تعاریف اگرچه تعاریفی نادرست نمی باشند اما تعاریف جامع و مانعی نیز نیستند و نمی توانند چهره واقعی موضوع را مشخص نمایند.

فرض کنید با دید یک منتقد می خواهیم مفاهیم ارایه شده در این تعاریف را بررسی کنیم. فکر می کنید چه نتیجه ای به دست خواهد آمد؟

به عنوان مثال وقتی دموکراسی را با رضایت برابر می دانیم باید به این پرسش ها پاسخ دهیم که رضایت چه کسی مهم است و یا این رضایت باید در حول محور چه امری حاصل آید؟ چه امری رضایت ایجاد خواهد کرد؟ این امر در مورد سایر تعاریف نیز قابل بحث می باشد. فرض کنید این امر پذیرفته شد که دموکراسی حکومتی است با رعایت حقوق برابر برای همه. آیا این تعریف نباید بتواند به سوالاتی چون حقوق برابر در چه زمینه ای باید حاصل آید؟ و یا این حقوق بر چه اساس ایجاد شده است؟ و سوالاتی دیگر از این دست پاسخ دهند.

از تعریف کنندگان دموکراسی به عنوان حاکمیت خلق می پرسم کدام خلق؟ بر حاکمیت چیست؟ و خلق بر کدام مبنا و از چه زمانی مالک آن شده اند؟

می بینید به کارگیری هر یک از این تعاریف کوتاه و انطباق آن با واژه دشوار و تحت دموکراسی چه مسایلی را پیش روی ما می گذارد؟ به عنوان مثالی دیگر می خواهم پرسش هایی را مطرح کنم که شاید چالش های بیشتری را به ویژه به شکل های متعدد و متنوع دموکراسی در عصر مدرن وارد نماید. دموکراسی هایی که خود را با حکومت اکثریت مترادف گرفته و دموکراسی را حکومت اکثریت میدانند. از این عده می پرسم: اکثریت چه کسانی مدنظر آنها است؟ و آیا می توان ادعا نمود که حکومت اکثریت لاجرم یک حکومت دموکراتیک است؟ و بر چه مبنایی می توان ادعا نمود که تصمیمات دموکراتیک لزوماً توسط اکثریت اتخاذ شده اند؟

ملاحظه می کنید که تفکر و نگارش درباره چیستی دموکراسی چه سخت و دشوار است. پرسش های بالا جامع همه سوالات پیرامون دموکراسی نیست و از این دست پرسش ها فراوان می توان مطرح نمود که طرح آنها شیوه های مختلف حکومت های شکل گرفته حول محور مفهوم دموکراسی را متاثر می سازد.

به همین دلیل اگر بخواهیم منظور واقعی دموکراسی یعنی حکومت به وسیله مردم را درست دریافت کرده و درک کنیم باید موضوع را با دقتی بیشتر مورد مداقه قرار دهیم.

می گویند در نظام دموکراتیک مردم بر خود حکومت می کنند. با این نگاه، یعنی مردم حاکم بر سرنوشت خویش هستند. با دقت در این عبارات متوجه می شویم که گویندگان این عبارت لااقل در نوع دیدگاه خود به نوعی مجاز گرفتار آمده اند. چرا که مفاهیم بکار رفته در این عبارت نظیر حاکم و حکومت مفاهیمی نسبی هستند، به این معنا که هیچ حکومتی بی حاکم و هیچ حاکمی بدون مردم جامعه خود قدرت بروز و ظهور پیدا نمی کند چرا که حکومت، محلی است برای آنکه قدرت مسلط بتواند افراد زیر سلطه خود را مجبور به عملی کرده و یا علیه اراده آنها اقدام کند. همین امر نشان می دهد که مردم نمی توانند حاکم باشند و بر خود فرمان برانند. بنابراین و در واقع تنها بخشی از مردم فرمان می رانند. این سخن بدان معنا است که تعاریف مذکور وضع حقیقی دموکراسی را بیان نمی کند. به بیان دقیق تر در وضعیت واقعی آن که حکومت می کند و به اعمال قدرت می پردازند لزوماً قدرت بر آنها اعمال نمی شود.

به قول والتر لیپمن مردم نمی توانند به اداره حکومت بپردازند، کاری انجام دهند یا از عهده طراحی و پیشنهاد قوانین لازم برآید.( لیپمن، ۱۹،۱۹۵۵)

این امر به این معنا است که ملت ها تنها می توانند رهبران خود را خود انتخاب کنند. به دیگر سخن در دنیای واقعی و در سیاست عملی مردم قادر نیستند بر خود، فرمان برانند. بلکه در بهترین حالت می توانند حکومت مورد نظر خود را انتخاب کنند. اما نمی توانند قوانین را وضع یا اجرا نمایند.

این امر اگر در دنیای سیاست عملی امری است سخت. اما در زمینه های غیر سیاسی و با توجه به قابلیت برخی افراد در اعمال مدیریت در امور شغلی و زندگی و در کل با عنایت به بحث خود مدیری قابل اجرا بوده و افراد می توانند بر خود حکمرانی نمایند.

نمی خواهم با بیان این موضوع ذهن شما را با تناقض روبرو کنم. ولی می توان گفت که در این حالت استعدادهای عالی فرد بر استعدادهای ذاتی آن تسلط می یابند. هر چند خود این امر هم می تواند نشانی از مجاز را با خود به همراه داشته باشد. چرا که چگونگی مشخص کردن استعدادهای آدمی جای بحث و گفتگو دارد. موضوعی که سعی خواهم کرد در نوشتار بعدی اندکی پیرامون آن صحبت کنم. آنچه تا کنون بیان گردید نشان گر آن است که درک دموکراسی به معنای واقعی، نیازمند دقت زیادی است و باید جوانب مختلف آن را در نظر گرفت.

 

                                                                                                                            با تشکر

سید کمال الدین تفرشی

 

همچنین ببینید

مردم سالاری دینی چیستی و چرایی (قسمت سوم)

جوهر دموکراسی در دو قسمت پیشین در باره لزوم پرداختن به موضوع مردم سالاری دینی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.