خانه | مقالات | دانشگاه درامتداد حوزه، حوزه و دانشگاه با هم سخن بگویند

دانشگاه درامتداد حوزه، حوزه و دانشگاه با هم سخن بگویند

بسم الله الرحمن الرحیم

دانشگاه درامتداد حوزه، حوزه و دانشگاه با هم سخن بگویند

   کشور ایران با تاریخی چند هزارساله که ریشه در تمدن کهن و پرافتخاری دارد، دوره ها وفراز و نشیب های فراوانی را به خود دیده است که هر یک از اینها علاوه بر تغییر شرایط تمدنی و فرهنگی حاکم بر کشور مسائل و مشکلاتی را براین کشور تحمیل نموده اند .

   یکی از این دوره ها که در دل تاریخ معاصر ایران و با آغاز انقلاب مشروطه شکل گرفت جریان جدیدی بود که در حوزه نوسازی یا مدرنیته قابل تعریف می باشد.

    این دوره که از اثر گذارترین برهه های تاریخ کشور بوده و بر سرنوشت مردم ایران اثرات فراوانی داشته است با گرایش مردم به حکومت مشروطه و ایجاد عدالتخانه و دارالشورا آغاز شد و با به قدرت رسیدن رضاه شاه پهلوی سرعت گرفت و شکل جدیدی از توسعه و نگرش را پیش روی جامعه قرار داد. باید گفت توسعه یی که همراه با اجبار و به صورت آمرانه در ایران به اجرا در آمد، از ویژگی های اساسی یک توسعه پایدار و مبتنی براستوانه های مقوم و ریشه دار در دل تمدن و فرهنگ ایرانی- اسلامی برخوردار نبود.

   این سخن بدان معنا است که توسعه ایران به دلیل عدم خاستگاه بومی و نیز بی توجهی به فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی علی رقم نوسازی درسایر کشورها نتوانست تغییرات بنیادین، پیشرو و منطبق با عقاید و اصول فکری حاکم بر جامعه ایرانی فراهم نماید. چرا مدرنیته در ایران به نحو مناسب شکل نگرفت و نتوانست جایگاه واقعی خود را در سابقه تمدن ایرانی به دست آورد؟ برای این موضوع دلایل متفاوتی بیان شده است که ذکر آنها در این مقاله نمی گنجد. اما آنچه دراین مقاله اهمیت می یابد این دلیل است که مبانی فکری و فرهنگی مدرنیته ریشه در تمدن ایرانی- اسلامی نداشته و به عنوان یک امر وارداتی، اجباری و فاقد بنیان فکری در ایران به جریان در آمده است.

   این عامل نیز خود به چند ریزعامل تقسیم می شود که نگارنده تنها به یکی از آنها مبنی بر عدم ارتباط نوسازی ایران با مبانی فکری و فضای علمی حاکم بر آن روزگار تاکید می نماید. در این مطلب سعی بر آن است خواننده گرامی با این موضوع درگیر شود که اگر نوسازی در ایران بجای یک حرکت وارداتی و تحکمی، امری برآمده از دل فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی بود می توانست نتایجی ورای نتایج منتج از آن، در اختیار فرزندان این مرزو بوم قرار دهد.

   توجه به این امر و بررسی جوانب آن شاید این موضوع را به ذهن متبادر نماید که چه شد که مبانی فکری و علمی مدرنیته با عقاید ایرانیان جور در نیامد و موجب گردید مدرنیته و عقاید مردم ایران هر یک به راه خود رفته و کاری به کار هم نداشته باشند. به نحوی که طرفداران مدرنیته اکثراَ مخالف مذهب واغلب مذهبی ها دشمن شماره یک مدرنیته شدند.

   به نظر نگارنده از آنجا که با شکل گیری مدرنیته در ایران پایگاه علمی مستقلی به نام دانشگاه نیز برای حمایت از آن به ایران آمد و با استفاده از محصولات فکری کشورهای پیشرفته، که سابقه مدرنیزاسیون در آنها علاوه بر طولانی بودن از ریشه داری و بر آمدن از فرهنگ بومی نیز برخوردار بود. در صدد بر آمد به توجیه این نوع از نوسازی بپردازد.

   نتیجه این سخن به دان معنا است که دانشگاه درغرب از دل حوزه کلیسایی رشد یافت و با نقد و بررسی آراء حوزه ی کلیسایی مسیری درخورجامعه خود بازتعریف و تولید نمود و توانست مدرنیته یا نوسازی را به سرمنزل مقصود رسانده وحتی با ارتقاء فرهنگی کشور میزبان، تولیدات تمدنی و فرهنگی درخوری را ایجاد نماید. اما این موضوع در ایران و برخی کشورهای دیگر مشاهده نشد. دانشگاه در ایران ارتباط مستقیمی با حوزه های علمیه نداشت و لذا نتوانست فرهنگ و علم دینی موجود در کشور را که سابقه یی چند هزار ساله در ایران داشت به عنوان موتور محرک و عقبه فکری نوسازی در اختیار گیرد.

   همین امرموجب گردید که نوسازی در ایران به شکل ناقص و نامتوازن شکل گرفته و امراض فراوانی را به سازه سست بنیان پیشرفت و نوسازی در ایران وارد نماید. و به نظر می رسد برای درمان این مرض توجه به لزوم ارتباط نزدیک دانشگاه و حوزه به عنوان دو بال فرهنگی حاکم بر کشور اثر گذار بوده و می تواند موجب گردد جریان علمی کشور بر اساس اندوخته های تمدنی و فرهنگی ایران که ریشه در ایران باستانی و اسلامی دارد تعریف شود.

    با توجه به مطالب پیش گفته: به نظر می رسد بهترین راه برای رسیدن به توسعه یی که برآمده از دل فرهنگ بومی باشد، همکاری علمی دو بال معنوی ایران برای مشخص نمودن مفاهیم اساسی نوسازی در کشور است. و این امر میسر نخواهد شد مگر به این شرط که تعامل علمی و مباحث منطقی بین این دو نهاد به صورت جدی شکل پذیرد. لذا پیشنهاد می گردد فضلای حوزه و استادان دانشگاه به ویژه در حوزه ی علوم انسانی با برگزاری نشست های مشترک راه های تعریف نوسازی بومی و علم دینی را با جدیت فراوان پیگیری کرده و تلاش نمایند این دو خط دور افتاده از هم را برای ریل گذاری قطار پیشرفت ایران اسلامی به هم نزدیک نمایند. لازمه این امرتمرکز بر اصول علمی و پرهیز از تعصبات قشری و مجادلات سیاسی می باشد. وامید است روزی این اتفاق مبارک در فضای فکری ایران اسلامی برکات درخوری را نصیب جامعه رو به پیشرفت ایران نماید.

والسلام/ دکتر ابراهیم رضاپور

 

همچنین ببینید

پیام تبریک و سپاس بمناسمت مشارکت مردم در دور دوم انتخابات مجلس یازدهم

“تبریک و سپاس” امت غیور، مردان و زنان متعهد و بزرگوار حوزه انتخابیه شهرستان های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.